درس پنجم
صفات و ویژگی‌های سنن الهی

 

•ضرورت شناخت قواعد کلی حاکم بر سنت‌ها به منظور تفسیر صحیح از سنت‌ها
•ویژگی‌های عام سنن الهی

1. عدم تنافی سنت‌های الهی با اصل علیت

سنتهای الهی مصداقی از اصل علیت هستند.

نظر متکلمان درباره موضوع قانون علیت: حادثه، یعنی هر موجودی که سابقه عدم زمانی دارد.

نظر فلاسفه درباره موضوعقانون علیت: کلیه اشیای ممکن، اشیایی که وجود و عدم بر آنها ضرورت ندارد. (وجود و عدم در ماهیت آنها اخذ نشده).

•اصل علیت بدیهی است و تمام عقلا اصل علیت را پذیرفته‌اند.
•پذیرش سنتهای الهی یعنی: بیان روابط ضابطه‌مند بین حوادث تاریخی و بیان معلولات به دنبال علتهای آنها. (مثل رابطه حرارت و سوزندان) و (رابطه گناه با عذاب، اطاعت با افزایش نعمت)

 

1. عدم تنافی سنت‌های الهی با اصل علیت

•رابطه بین ظلم و هلاکت ساکنین بلاد و رابطه استقامت و فراوانی نعمت
•«وَ تِلْکَ الْقُرى‏ أَهْلَکْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِدا» کهف/59
•«وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً» جن/16
•سنن الهی بدون قانون علیت معنا پیدا نمی‌کنند، زیرا با اصل علیت می‌توان امور را تجربه کرد و شناخت پیدا نمود.

نتیجه: «سنن الهی و نسبت آن به خداوند به معنای نفی قانون علیت نیست، زیرا تحقق اراده‌ی الهی بر اساس قانون علیت است».

قانون: «هر پدیده‌ای (به عنوان یک امر ممکن) دارای علت است».

در این فرض: علت تحقق حوادث، اراده‌ی خداوند است.   پس قانون علیت نقض نگردید.

نکته: توجه به قانون سنخیت؛ حوادث (یا مستقیم یا با عوامل مادی)، معلول اراده‌ی خدا است.

قانون: «هر حادثه‌ای علت خاص خود را دارد». در سنن الهی نیز این اصل تأیید شده است. (عدم تبدیل و تحویل سنن الهی)

 

2. عدم تنافی سنت‌های الهی با اراده انسان

•شبهه: آیا سنتهای تاریخ (سنتهای الهی در قرآن) به معنای ایجاد جبر و نفی اختیار برای انسان است؟

«وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً» اسراء/16

جواب: سنتهای الهی به معنای نفی اراده انسان نیست، زیرا اینگونه آیات حاکمیت اراده‌ی الهی را در روند جریانهای مختلف بیان کرده و نقش انسان را نفی نمی‌کند، بلکه آن را تأیید می‌کند.

علامه:

•مترف = متروک: کسی که رها شده و هرکاری که بخواهد انجام می‌دهد. خدا نعمت را بر این افراد قبل از مرگ زیاد کرده و زمینه کفران و معصیت او را فراهم می‌آورد.
•مراد از «أَمَرْنا مُتْرَفیها» امر تشریعی نیست، زیرا خدا به گناه امر نمی‌کند. امر تکوینی نیست، زیرا موجب سلب اختیار انسان می‌شود و عذاب انسان مجبور معنا ندارد + عذاب انسان مجبور مخالف آیات است. پس مقصود: بیان احکام (حلال  و حرام) و اعطای نعمتها و ایجاد زمینه گناه برای عذاب بیشتر می‌باشد.
•تأکید آیه: اگر شما اهل هدایت باشید، گمراهی دیگران در شما اثر ندارد.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ‏ أَنْفُسَکُمْ‏ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون‏: مائده/105

•نقش اراده انسان در تحولات اجتماعی:

 إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ... : رعد/11

•مسئولیت در مقابل اعمال، بیانگر وجود اراده و اختیار

تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُون‏: بقره/134

 

3. عام و جهان شمول بودن سنتها

3. قوانین حاکم بر جهان، همان روابط علی و معلولی بین حوادث است.

•این روابط عمومی بوده در جریانهای اجتماعی حاکمیت دارد و به قومی اختصاص ندارد.
•روابط علی و معلولی عقلی بوده و هنگام تحقق علت، معلول تحقق می‌یابد.
•دلایل قرآنی:
•سُنَّةَ اللَّهِ‏ فِی‏ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلا: احزاب/62
•وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ‏ اللَّهِ‏ وَ لَقَدْ جاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلین‏: انعام/34
•سُنَّةَ مَنْ‏ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْویلا: اسراء/77
•وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ: مائده/66
•آیه بیانگر سنت مقید: یهودیان، مسیحیان و تمام اقوام موضوع جریان سنتهای الهی هستند. 
4. استمرار و ثبات سنن الهی

4. سنن الهی به خلاف سنن نبوی دارای ثبات می‌باشند.

•سنن همان روابطه تکوینی علی و معلولی است.
•فعلی که استمرار داشته باشد سنت است، بنابراین فعلی که اتفاقی وجود یابد، سنت نیست.
•رفتارهای الهی که به صورت قانون درآمده، چه به صورت سنت مطلق یا مقید، هنگام به وجودآمدن موضوعاتش تحقق می‌یابد.
•هنگام پیدایش موجبات یک سنت، آثار و لوازم آن نیز به دنبالش می‌آید که این رابطه دائمی است.
•قرآن بیانگر تکرار عذابهای امتهای سابق به واسطه ظلم می‌باشد.

 سُنَّةَ اللَّهِ‏ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْل‏: احزاب/38

سُنَّتَ‏ اللَّهِ‏ الَّتی‏ قَدْ خَلَتْ فی‏ عِبادِه‏...: غافر/85

ما کانَ‏ عَلَى‏ النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً: احزاب/38


5. حتمی بودن سنن الهی

5. حتمی بودن سنن الهی: با تحقق تمام شروط و رفع موانع، سنت الهی تحقق خواهد یافت.

•صراحت قرآن در حتمی بودن سنن الهی:
•وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُون‏: اعراف/34
•تحقق سنن الهی حتمی است، اما گاهی سنن الهی به دلیل مانع مقید شده‌ و تحقق نیافته‌اند.
•مثال: امت مستحق عذاب به واسطه مصالحی بخشیده می‌شوند یا به دنبال گناه از نعمت برخوردار می‌شوند.
•از جمله موانع، «سنت عفو و رحمت» است که در صورت توبه  بندگان، «سنت عذاب یا استدراج» برداشته می‌شود.

نکته: اگر توبه و ایمان بندگان از روی اضطرار یا هنگام فعلیت عذاب باشد، مانع از اجرای سنت عذاب نمی‌شود.

• فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِین‏(84) فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِه‏(85)
•وَ إِذا رَأَى الَّذینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ: نحل/85

سنت استدراج:

•گاه به دنبال گناه و فساد به جای عذاب، نعمت عطا می‌گردد.
•این امر وقفه در عذاب نیست، بلکه تجلی عذاب به صورت نعمت است، زیرا مجازات با نعمت آغاز گردیده است.
•این امر در سنت استدراج بررسی می‌شود.
•سنن الهی با یکدیگر در تعامل و مرتبط هستند.
•برخی سنن حاکم و برخی محکوم بر دیگری هستند.
•سنت حاکم: سنتی است که تمام شرایط آن حاصل و موانعش مفقود باشد.
•سنت محکوم: ممکن است بعضی از شرایط ناقص یا بعضی از موانع آن موجود باشد. 

 

6. تبدیل ناپذیری: بیان دیگر در پذیرش اصل سنخیت در علل

.1اصل: بین علت و معلول رابطه تکوینی و ذاتی برقرار است. (حرارت و سوزندان)
•اصل سنخیت عقلی است: این که بین آن علت با معلول دیگر یا آن معلول و علت دیگر رابطه‌ی ذاتی وجود ندارد.

2. نفی رابطه بین علت و معلول مستلزم امر باطلی است، زیرا هر معلولی می‌تواند از هر علتی حاصل شود. (بداهت بطلان)

•وجود سنخیت میان علت و معلول که نقیض آن است، اثبات می‌شود.
•مثال: طبق اصل سنخیت گناه عذاب را در پی دارد،   پس خدا در مقابل ظلم پاداش و سعادت نمی‌دهد.

گرچه اقوام تغییر می‌کنند، ولی قوانین عام جاکم بر جوامع ثابت است.

 فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ‏ اللَّهِ‏ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ‏ اللَّهِ‏ تَحْویلا: فاطر/43

سُنَّةَ اللَّهِ‏ الَّتی‏ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً: فتح/23

 

•علامه: «سنة الله = سن سنة الله: مفعول مطلق است. یعنی این سنت قدیم است که خدا پیامبران و مؤمنان را که در ایمانشان صداقت دارند بر کفار پیروز می‌گرداند.پس شکست مسلمانان به معنای تغییر سنت نبوده و مسلمانان در هیچ جنگی شکست نخوردند مگر اینکه در پاره‌ای از مسائل با خدا و رسول مخالفت کردند».
•تغییر سنن الهی = کلمه (برخی: تقدیر و مشیت الهی)

یکی از مقدرات نظام هستی: رابطه سنخیت بین علت و معلول

علامه: «کلمه = آنچه بر معنای تام یا ناقص دلالت دارد. خدا «کلمه» را در کلام حقی که از ناحیه خودش به عنوان قضا و مشیت بیان شده یا وعده‌ای که از ناحیه خداوند داده شده، به کار برده است».

 خدا در آیات «سنت امداد، نصرت انبیا و مؤمنان» ‌را بر خود فرض نموده است.

وَ لَقَدْ سَبَقَتْ‏ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلین ـ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ‏: صافات/171-172

کَتَبَ‏ اللَّهُ‏ لَأَغْلِبَنَ‏ أَنَا وَ رُسُلی‏ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیز: مجادله/21

 الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ (63) لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (64): یونس

وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً: کهف/27


7. تحویل ناپذیری

•تبدیل: جایگزین نمودن چیزی جای دیگر
•تحویل: قرار دادن شیئی در غیر جای واقعی خود  به گونه‌ای که هنگام تطبیق به طور صحیح انجام نشود.
•علامه طباطبایی:

«تحویل یعنی عذاب از قومی که مستحق آن است به قوم دیگر منتقل شود، حال اینکه سنت خدا تبدیل و تحویل ناپذیر است، زیرا اعمال خداوند بر طریق حق می‌باشد، حکمش استثنا بردار نیست».

خداوند در سوره فاطر می‌فرماید: «عذاب و به هلاکت رسیدن مشرکان مکه در جنگ بدر کار جدیدی نیست؛ زیرا امتهای پیشین نیز که شرک ورزیدند و مکر کردند، از جهت قدرت قویتر از آنها بودند؛ ولی آنان را نیز از بین بردیم و این عذاب از آنها به دیگران منتقل نگردید».

 

علل عدم تبدیل و تحویل سنن الهی

س: چرا سنن الهی تغییر ناپذیریند با اینکه مصالح و مفاسد جوامع تغییر می‌کند؟ (با اینکه مقررات اجتماعی بر اساس مقتضیات زمان و مکان تغییر می‌کنند).

جواب نخست:

1. قوانین اجتماعی (سنتهای الهی) با احکام (قوانین) شرعی فرق می‌کنند. زیرا اراده‌ی الهی از دو طریق جریان می‌یابد

  الف) سنن الهی حاکم بر زندگی فردی و اجتماعی

  ب) احکام الهی تحت عنوان شریعت الهی

الف) سنن الهی: جبری است که پس از تحقق علل آن، تحقق می‌یابد. نقش اراده انسان در شیوه‌ای است که در زندگی خود انتخاب می‌کند  یک شیوه‌ی آن می‌تواند شریعت باشد. (احکام الهی)

ب) احکام الهی: قوانین شرعی است که برای انسانها مقرر شده و جبری نبوده، اختیاری می‌باشند. که 2دسته‌اند:

  1. مقرارت ثابت 2. مقررات قابل تغییر  

ب) احکام الهی: قوانین شرعی است که برای انسانها مقرر شده و جبری نبوده، اختیاری می‌باشند. که 2دسته‌اند:

  1. مقرارت ثابت 2. مقررات قابل تغییر 

1. مقررات ثابت: در وضع آنها به واقعیت انسان طبیعی نظر شده است.

•انسان مجهز به قوایی است که در زندگی فردی و اجتماعی خود با نیازمندیهایی روبروست که باید جهت برطرف ساختن آنها اقدام نماید.

شهید صدر: «احکام ثابت احکامی است که موضوعات آنها بر اثر تغییر شرایط زمانی و مکانی تغییر پیدا نمی‌کند، به خلاف برخی از موضوعاتی که وابسته به شرایط اجتماعی و نیازهای متغیر انسان است که شارع حکمی را در آن زمینه بیان نکرده است».

2. مقررات قابل تغییر: احکامی که برای پیشرفت زندگی اجتماعی و تابع مصالح اجتماعی است. (مانند اموری که تحت اختیار ولی امر مسلمین است و با مصلحت اندیشی تغییر می‌کند).

•شامل: بخشی از احکام تشریع است که با توجه به مصالح اجتماعی و تغییرات زمان و مکان تغییر می‌کند. (آنچه باب اجتهاد در آن باز است). 

جواب دوم:

•تغییر قوانین بشری به عوامل مختلف وابسته است که در مورد قوانین الهی این عوامل وجود ندارد، از جمله:

1. جهل و ناآگاهی:

  1. به نیازهای اساسی انسان؛ از جمله نیازهای جسمی و روحی

  2. به ویژگی‌های روحی انسان و نشناختن نقاط ضعف و قوت انسان

‍  3. به عمل و عکس‌العملهای انسان در شرایط مختلف با توجه به استعدادها

  4. از مقتضیات و متغیرهایی که به وسیله‌ی عوامل خارجی پیش می‌آید.

چون خدا به تمام زوایای انسان آگاهی داشته و نیازهای او را می‌داند، قوانین را به صورت دقیق و بنا بر مصالح انسان تشریع می‌کند.

2. تغییر سمت و سوی منافع:

انسان با توجه به منافع خویش، رفتارش را تنظیم و گاه تغییر می‌دهد. از آنجا که خدا بی‌نیاز است، تغییر در رفتار او معنا ندارد تا در پی منافع جدید باشد.

3. ضعف و ناتوانی:

انجام هر کار نیازمند توانایی خاص است، شخص در صورت ناتوانی تغییر رفتار می‌دهد، ولی خداوند قادر مطلق و بر هر کاری تواناست، پس تغییر رفتار در او معنا ندارد.

 

8. دنیوی بودن سنت‌ها

•دو تعبیر دنیوی بودن سنت‌ها

الف) سنن الهی قابل بررسی و تحلیل علمی می‌باشند.

نسبت این سنت‌ها به خداوند، آنها را غیر قابل فهم و تحلیل نمی‌کند.

هنگام نیافتن توجیه مناسب، برای فرار از پاسخ  نمی‌توان آن را به خدا نسبت داد.

تفسیر سنت‌های تاریخ بر مبنای الهی بودن، به معنای تفسیر الهی تاریخ است، نه تفسیری که مسیحیان می‌کنند.

قرآن الهی بودن سنتها را به جای علت و معلول قرار نمی‌دهد، بلکه آنها را ناشی از حکمت و مشیت الهی در تدبیر جهان هستی می‌داند.

سنت‌های الهی، مجاری اراده خداوند در نظام هستی می‌باشند. بنابراین حوادث و نقش انسانی در آن قابل بررسی است و می‌توان با مطالعه‌ی عوامل حوادث از بروز وقایع جلوگیری نمود. 

ب) سنتها مربوط به دنیا و برای هدایت انسانهاست.

با توجه به فردی بودن مسائل در آخرت، سنن اجتماعی در آخرت معنا ندارد.

برخی سنتهای الهی در مجازات در آخرت نیز جاری است که ادامه عذاب دنیوی در آخرت است. علت آن:

قابلیت نداشتن دنیا به عنوان ظرف عذاب است.

مثلا جنایتکاری که صدها نفر را کشته، نمی‌تواند صدها بار قصاص شود.

خدا آخرت را ظرفی برای عذاب یا تکمیل نعمت و جزای حسن قرار داده که منافاتی با دنیوی بودن سنتها ندارد.

دنیوی بودن سنن الهی یعنی:

.1سنن الهی قابلیت نقد و تحلیل پذیری با حفظ نقش انسان در آن حوادث را داراست.
.2اجرای سنن در دنیا به صورت فردی و جمعی است. 
9. سرنوشت مشترک
•عکس‌العمل‌های عمومی خداوند از سنن الهی است؛ یعنی فراگیری سنت‌های الهی بر همه افراد جامعه

فراگیری سنت: در صورت تحقق شرایط و نبود موانع؛ شامل افراد انجام دهنده‌ی عمل، راضی به عمل، ... می‌شود.

مانند مسافران یک کشتی: رفتار یک فرد می‌تواند موجب هلاکت تمامی مسافران یا نجات همه‌ی آنان شود.

قرآن در ارتباط با اجرایی کردن عدل در جوامع بشری، به نعمتهای معنوی و مادی فراوان بشارت داده است.

خدا اهل ایمانی را که فقط دل به خدا دارند و در راه ایمان مقاومت می‌کنند به نعمتهای دنیایی و اخروی بشارت داده:

إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُونَ: فصلت/30

سرنوشت مشترک افراد در عذابها: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَ‏ الَّذینَ‏ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقاب» انفال/25

قرآن در آیات فراوانی به سرنوشت مشترک افراد در مورد عذابها اشاه کرده است.

علامه: «ظلم، گر چه توسط بعضی از اهل ایمان صورت می‌گیرد، لیکن اثر گناه و ظلم این است که تمام  جامعه را فرا می‌گیرد. 

 

10. معین بودن زمان سنن الهی

•سنن الهی در تحقق دارای زمان خاصی می‌باشند.
•تعابیر قرآن: اجل معین، موعد مقرر، کتاب معلوم و ...
•نعمتهای الهی (معنوی و مادی) و عذابهای الهی (دنیوی و اخروی)، زمانی تحقق می‌یابند که تمام شرایط آن ایجاد شده و مانعی از تحقق آن وجود نداشته باشد. مثلا: هنگام رسیدن عذاب، لحظه‌ای جلو یا عقب نمی‌افتد.

الف) آیات مربوط به اجل:

هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ طینٍ ثُمَّ قَضى‏ أَجَلاً وَ أَجَلٌ‏ مُسَمًّى‏ عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُون‏: انعام/2

وَ هُوَ الَّذی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فیهِ لِیُقْضى‏ أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون‏: انعام/60

ب) آیات مربوط به اجل و مرگ جوامع:

1. اجل و اجل مسمی (مشخص):

وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُون‏: اعراف/34

تذکر الهی: آثار گناه به آخرت اختصاص ندارد، دنیا محل اثرگذاری و تحقق عذاب است ولی به واسطه حکمت به تأخیر می‌افتد.

وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ‏ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُون: نحل/61

مراد از دابه: طبرسی؛ مشرکان، ولی با توجه به معنای لغوی و عمومیت «الناس»، مراد تمام مردم و جنبنده‌ها یا انسانهای بی‌گناه است. 


•1. اجل و اجل مسمی (مشخص):

علت تأخیر عذاب در عین تحقق علت آن در دنیا: توجه به مرتکب گناه

.1اگر مرتکب گناه اهل باطل باشند. سنت امهال و استدراج است.
.2اگر اهل ایمان بر اثر غفلت مرتکب گناه شده باشند. سنت امهال برای ایجاد فرصت برای توبه است.

تأخیر عذاب و تحقق آن در آخرت بدون توبه اشخاص، برای عذاب بیشتر است.

کَذلِکَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ: قلم/33

إِلاَّ مَنْ‏ تَوَلَّى‏ وَ کَفَرَ (23) فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَکْبَرَ (24) غاشیه

مهمترین عامل در تأخیر عذاب، رحمت و حکمت الهی است:

وَ رَبُّکَ‏ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤاخِذُهُمْ بِما کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً: کهف/58

و پروردگارت، آمرزنده و صاحب رحمت است؛ اگر مى‏خواست آنان را به خاطر اعمالشان مجازات کند، عذاب را هر چه زودتر براى آنها مى‏فرستاد؛ ولى براى آنان موعدى است که هرگز از آن راه فرارى نخواهند داشت!

•وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَکانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى: طه/129
•وَ تِلْکَ الْقُرى‏ أَهْلَکْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً: کهف/59
•وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ لَوْ لا أَجَلٌ مُسَمًّى لَجاءَهُمُ الْعَذابُ وَ لَیَأْتِیَنَّهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُون‏: عنکبوت/53

2. کتاب معلوم و مسطور داشتن جوامع

 وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلاَّ وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ: حجر/4

 

11. الهی بودن سنت‌ها

•مقصود از الهی بودن سنت‌ها

الف) سنن حاکم بر جهان دارای هدف خاص می‌باشند، زیرا امور به دست خداست.

حکیم کار لغو نمی‌کند.   پس سنن الهی هدفمند است.

ب) فاعلیت تامه خدا نسبت به سنن حاکم بر جهان، به گونه‌ای است که اسناد آن به غیر خدا صحیح نمی‌باشد.

توضیح الف) نفی جبر تاریخ و کور بودن قوانین است. در مکاتب غیر الهی نفی پروردگار حکیم، موجب توجیه جبر تاریخ می‌گردد.

جبر تاریخ: قوانینی که به صورت طبیعی بر سرنوشت انسان سایه افکنده است.

دیدگاه الهی: خداوند خبیر در رأس عالم هستی قوانینی جهت تکامل انسانی قرار داده، بنابراین عالم بی‌هدف نیست.

•انسان در اموری اختیار ندارد، مثل محل تولد، نسل، ویژگی‌های جسمی و روحی، ... که نسبت به آنها مسئول نیست.
•انسان در مواردی مسئول بوده و مؤاخذه می‌شود که مختار بوده و با اراده عمل می‌کند.

«إِنَّا هَدَیْناهُ‏ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»: انسان/3

•توضیح ب) فاعلیت تامه داشتن خداوند در امور

س: اگر خدا فاعل این سنن است، چرا آن را به غیر خدا نسبت داده است؟ مثلا به پیامبران و گذشتگان

«سُنَّةَ مَنْ‏ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْویلا»: اسراء/1

«لا یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلین‏»: حجر/13

جواب: اضافه سنت به دو اعتبار است:

.1به اعتبار فاعل (خداوند)
.2به اعتبار مفعول (پیامبران و امتها که مورد یا عکس العمل خداوند قرار می‌گیرند). 
•ج) منظور از سنت الهی بودن: مقابل سنت اجتماعی بشری است.

هر جامعه با توجه به فرهنگ، مذهب، منطقه جغرافیایی و تاریخی خود دارای رفتارهای مخصوص به خود می‌باشد که در جوامع دیگر یا جریان ندارد یا به شکل دیگری است. این سنن را سنت‌های اجتماعی بشری می‌گویند که در مقابل آن سنت اجتماعی الهی می‌باشد.

قید الهی بودن: رفتارها و تدابیری که خداوند به منظور تنظیم نظام هستی و اجتماعی بشری جاری می‌گرداند.

 

12. رابطه و تأثیر و تأثر سنن الهی بر یکدیگر 

•سنن الهی مجموعه قوانینی است که در یک راستا و با هدفی معین در جهان هستی جاری است. برخی عام و برخی مانع تأثیر سنت دیگر است.

مثلا سنت رحمت و غفران مانع سنت عذاب است یا سنت تکفیر که باعث از بین رفتن سیئات و مانع سنت عذاب است.

الف) رابطه سنت استدراج و تأدیب با هدایت

خدا بدون بیان احکام، امتی را مؤاخذه و عذاب نمی‌کند.

«سنت استدراج»، شیوه‌ای از مجازات است که بعد از «هدایت» جریان می‌یابد.

«سنت هدایت» برای «استدراج»، نقش سبب و شرایط تحقق معلول را ایفا می‌کند. 

ب) رابطه سنت ابتلا با مجازات و پاداش

رابطه‌ی بین «سنت ابتلای مطلق» و «استدراج»، «عذاب»، «استیصال»

خدا بعد از ارسال رسل و انزال کتب، آنها را آزمایش می‌کند تا اهل صدق و مخلصان از دیگران جدا شوند.

وَ ما أَرْسَلْنا فی‏ قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ (94) ثُمَ‏ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (95): اعراف

و در هیچ شهرى، پیامبرى نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختى و رنج دچار کردیم تا مگر به زارى درآیند. (94)

آن گاه به جاى بدى [بلا]، نیکى [نعمت‏] قرار دادیم تا انبوه شدند و گفتند: «پدرانِ ما را [هم مسلماً به حکم طبیعت‏] رنج و راحت مى‏رسیده است.» پس در حالى که بى‏خبر بودند بناگاه [گریبان‏] آنان را گرفتیم. (95)

•در اینجا «سنت هدایت، ابتلا و استدراج» به عنوان شرط و جزا و سبب و مسبب مطرح می‌باشند.

ج) رابطه سنت امداد با سنت استدراج

•سنت امداد از سنتهای مطلق است که شامل اهل ایمان و کفر می‌شود.
•در سنت امداد با اهل باطل از مصادیق سنت استدراج است که نقش اصلی به عهده‌ی سنت استدراج است.
•سنت امداد نیز دارای مصادیق مختلف از قبیل: تزیین، افزایش نعمتهای دنیوی و ... می‌باشد. 


موضوع :